شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیهالسلام
از اُحُــد آیــد نــدا واویـلـتـا واحَـمْـزَتــاه شهـر پیـغـمر شده مـاتـمسـرا واحَمْـزَتاه هم برادر، هم عمو، هم تکیه گاهش کشته شد خون شد از غم قلب ختمالانبیا واحَمْزَتاه قطعهقطعه پارهپاره ارباً اربا چاکچاک پیکـرش افـتاده روی خـاکـها واحَـمْزَتاه دست وحشی بشکند یارب که از راه ستم نیزه زد بر پهـلوی او بیهـوا واحَمْزَتاه تا نیفـتد چشم خواهر بر جـراحات تنش بر رویش انداخت پیغمبر عبا واحَمْزَتاه خواهرش جسم برادر را ندید از حال رفت شد اُحُـد از نالههـایش کـربلا واحَمْـزَتاه فاطمه بعد از پدر با پهلوی بشکستهاش در کـنار قـبر او میزد صدا واحَـمْزَتاه تو نبودی ای عمو بر صورتم سیلی زدند پیش چشم شوهرم در کوچهها واحَمْزَتاه تو نبـودی خـانهام را از جـفا آتش زدند تو نبودی سوخـتم در شعـلهها واحَمْزَتاه کاش بودی ای عمو تا باز میکردی طناب بین دشمن از دو دست مرتضی واحَمْزَتاه در مدینه مادر و، دختر به دشت کربلا روی تل میزد صدا واجعفرا واحَمْزَتاه نیزهها میرفت بالا زینب از سوزجگر نـاله مـیزد واعـلـیا وا اَخـا واحَـمْـزَتـاه کاش حمزه بود تا خنجر بگیرد از عدو یا که زینب را برد در خیمهها واحَمْزَتاه |